نسخه اول بازی Rage، ساخته ایدسافتور، یک تجربه شوتر آخرالزمانی قابلقبول بود که البته در آن زمان هم قرار بود تجربهای فراتر از آنچه که بود، ارائه دهد اما درنهایت بیشتر با یک بازی صرفا خوب طرف بودیم. زمانیکه بتسدا سال گذشته نسخه دوم این بازی را با آن نمایشهای دیوانهوار رونمایی کرد، همهچیز خبر از یک بازی سراسر هیجان و بینهایت مفرح میداد. اضافه شدن استودیو آوالانچ به اید سافتور در توسعه بازی، خبر جذاب دیگری بود که باعث شد به بهتر بودن جنبههای جهانباز بازی بهسبب تجربه نسبتا قابل قبول آوالانچ در توسعه چنین آثاری، امیدوارتر باشیم. اما آیا ریج ۲ به اندازه نمایشها و ایدههایش جذاب است؟ آیا بتسدا توانسته یک تجربه آخرالزمانی فراموشنشدنی بهمان هدیه کند؟ ابتدا بررسی ویدیویی بازی را تماشا کنید تا در ادامه مفصلتر در مورد ریج ۲ و ویژگیهایش صحبت کنیم:
داستان Rage 2، هفت سال پس از نسخه اول بازی آغاز میشود. با اینکه چنین پیشزمینهای شاید این سؤال را ایجاد کند که آیا برای فهم داستان بازی نیازی به تجربه نسخه اول است یا خیر، باید خیالتان را راحت کنم که حتی اگر هیچ ایدهای از نسخه اول نداشته باشید هم قادر خواهید بود با داستان Rage 2 ارتباط برقرار کنید؛ چرا که اولا سازندگان بهجز یک سری ارجاعات خیلی جزئی، ارتباطی بین داستان نسخه اول و دوم برقرار نکردهاند و از آن مهمتر، اینکه کلا ریج ۲ خیلی داستان پرجزییات و خاصی برای روایت کردن ندارد که برای فهم آن نیاز باشد اطلاعات و پیش زمینههایی از قسمت قبلی هم داشته باشیم. داستان از جایی شروع میشود که بازیکن باید از بین دو شخصیت مرد و زن یکی را انتخاب کند و وارد بازی شود. در ادامه اتفاقاتی برای شخصیت اصلی رخ میدهند که وی را تبدیل به یک رنجر میکنند و حال، باید با همکاری سه شخصیت مختلف پروژهای به اسم دگر را بهسرانجام برسانید و ژنرال کراس، شخصیت منفی اصلی بازی و همینطور گروه تحت کنترل وی یعنی اوساریتی را شکست دهید. شاید باورتان نشود اما برای بازی آخرالزمانی، ریج ۲ داستانی فراتر از همین چند خط ارائه نمیدهد! معمولا در بازیهای اینچنینی داستان میتواند کمک شایانی به اتمسفرسازی و جذابتر کردن بازی کند اما خب در ریج ۲ خبری از اینها نیست و همهچیز در سادهترین و کلیشهایترین حالت ممکن روایت میشود و بهپایان میرسد.
سازندگان حتی در زمینه داستان اهمیت چندانی برای شخصیتها هم قائل نشدهاند؛ چه سه شخصیتی که با آنها برای راهاندازی پروژه دگر همکاری میکنید و چه کاراکتر منفی بازی یعنی ژنرال کراس هرگز به چیزی بیشتر از شخصیتهایی تماما تکبعدی تبدیل نمیشوند و با اینکه در پایان بازی یک پیچش خیلی جزئی را شاهد هستیم، اما حتی این مورد هم نمیتواند کمک چندانی به جذابتر شدن داستان و روایت بازی کند. در نتیجه کلیت داستان ریج ۲، بسیار ساده و کلیشهای است پس اگر از آن دست گیمرهایی هستید که داستان در بازیها اهمیت خیلی زیادی برایشان دارد، شاید ریج ۲ خیلی گزینه جذابی برایتان نباشد. البته که بازی، در زمینههای دیگر نقاط قوت قابل قبولی برای ارائه کردن دارد.
اگر نگاهی به کارنامه اید سافتور، یکی از استودیوهای سازنده ریج ۲ داشته باشیم، تجربههای شوتر فوقالعادهای را میتوانیم پیدا کنیم. به هر حال این استودیو با خلق سری Doom حق بزرگی بر گردن این ژانر دارد و در سالیان اخیر هم با ریبوت این مجموعه در سال ۲۰۱۶ توانست مجددا لذت تجربه یک شوتر اولشخص بینهایت سریع، خشن و دیوانهوار را به طرفدارانش بچشاند. خب اید سافتور در ریج ۲ هم باز ثابت میکند که تا چه حد در خلق یک گانپلی جذاب و فوقالعاده مهارت دارد و اگر بخواهم فقط یک مورد را بهعنوان نقطه قوت اصلی Rage 2 اسم ببرم، بدون شک باید به گانپلی آن اشاره کنم. از همان اولین لحظهای که یک کلت ساده در دست میگیرید و اولین دشمنان بازی را از پا درمیآورید، کیفیت بالای گانپلی بازی خودش را نشان میدهد. ریج ۲، از آن دست بازیهایی نیست که شما را وادار به سنگر گرفتن پشت کاورها و چیدن تاکتیکهای مختلف کند؛ برعکس در ریج ۲ همهچیز در یک خشونت عریان و هیجان بیحد و مرز خلاصه شده است که میتواند شما را به وسط گروه بزرگی از دشمنان ببرد و لذت تکهپاره کردن آنها را بهتان هدیه دهد و خب گانپلی بازی آنقدر در عین سرعت آنقدر روان و ملموس پیاده شده است که بتواند این لذت را تمام و کمال به مخاطب منتقل کند. البته که این وسط نواقصی مثل تنوع پایین دشمنان و حتی تنوع پایین باس فایتها وجود دارد و تعداد گروههای دشمنان بازی از انگشتان یک دست هم تجاوز نمیکند و باسهای بازی هم اکثرا مکانیزم مبارزهای یکسانی دارند و نهایتا ابعادشان با پیشروی در بازی کمی بزرگتر میشود اما خب هسته اصلی و کلی گیمپلی بینهایت عالی تعبیه شده است و از این حیث، Rage 2 حتی روی دست بازی Doom هم بلند میشود و با اثری مثل Wolfenstein II: The New Colossus هم قابل مقایسه است.
اما کیفیت خوب اکشنهای Rage 2، فقط ناشی از گانپلی خوب آن نیست و کلا، آن بخشهایی از بازی که میتوان امضای اید سافتور را پای آنها دید کیفیت خوبی دارند. برای مثال سازندگان جدا از اینکه تنوع خوبی در زمینه سلاحها از مسلسل و کلت گرفته تا شات گانی بسیار قدرتمند برای بازی در نظر گرفتهاند، امکان ارتقای این سلاحها برای دستیابی به قدرتی فراتر را هم فراهم کردهاند که انصافا بخش ارتقای بازی کیفیت خوب و قابل قبولی دارد. علاوهبر این، به مرور در دنیای بازی به یک سری Ark برخورد خواهید کرد که ورود به آنها، لازمه دریافت سلاحهای جدید و همینطور قابلیتهای ویژه متنوع است؛ قابلیتهایی که در ترکیب با سلاحها میتوانند روشهای بسیار جالب و خلاقانهای برای کشت و کشتار دشمنان در اختیارتان قرار بدهند و از این طریق اکشنهای بازی را حتی مفرحتر و جذابتر از یک تجربه صرفا شوتر کنند. برای مثال پس از فعال کردن قابلیت Slam، قادر خواهید بود با ضربهای قدرتمند به زمین دشمنان را به هوا پرتاب کنید و به مرور با ارتقای این قابلیت، میتوانید تاثیر آن را هم بیشتر کنید و لت و پار شدن دشمنان در اثر این ضربه را با تمام وجود ببینید. سازندگان تاثیرات این ضربهها را دقیقا مثل تاثیرات گلولهها روی دشمنان به شکلی کاملا عالی طراحی کردهاند و با اینکه خشونت بالای بازی Rage 2 را به یک اثر بزرگسالانه تبدیل میکند، اما خب دستپخت نهایی تجربهای است که از حیث جنبههای اکشن و شوتر واقعا جذاب است.
خب پس تا اینجا، میدانیم که ریج ۲ حداقل از حیث جنبههای اکشن و شوتر، اثری راضیکننده است اما آیا این کافی است تا بازی را تجربهای ارزشمند بدانیم؟ جواب این سؤال، تا حدی به سلیقه مخاطب برمیگردد؛ به اینکه انتظارات شما از تجربه کردن این بازی چه مواردی هستند. اگر صرفا یک شوتر سرراست میخواهید که نهایتا برای ۶-۷ ساعت آن را تجربه کنید و به پایان برسانید، خب ریج ۲ بهلطف همین جنبههای اکشنش میتواند برایتان راضیکننده باشد. اما خب وقتی بهعنوان یک پکیج کلی بازی را مورد بررسی قرار بدهیم، محصول جدید بتسدا ایرادهایی دارد که مانع از تبدیل شدن آن به اثری بزرگ و فراموشنشدنی میشوند. بزرگترین مشکل ریج ۲ در این زمینه، ضعف شدید بازی در زمینه محتوا است و خب این مورد وقتی شدیدتر میشود که بدانیم با اثری منتشرشده در اواخر نسل هشتیم طرف هستیم.
اما ضعف در زمینه محتوا یعنی چه؟ جدا از ضعف و سطحی بودن داستان که به آن اشاره کردیم، ریج ۲ در سایر موارد هم تقریبا شرایطی اینچنینی دارد. اگر ساختههای قبلی استودیو آوالانچ و مخصوصا جاست کاز ۴ را تجربه کرده باشید، پس از شروع ریج ۲ و پشت سر گذاشتن چند مرحله از آن، خیلی زود به شباهت بالای روند کلی بازی به این اثر پی خواهید برد. انگار استودیو آوالانچ که بار طراحی جنبههای جهانباز بازی بر دوش آنها بوده، صرفا همان ایدههای جاست کاز ۴ را به دنیایی آخرالزمانی آورده است. برای همین دقیقا مثل آن اثر، اینجا هم باید برای باز کردن مراحل اصلی بیشتر، رضایت سه گروه و شخصیت حاضر در بازی را با انجام مأموریتهای فرعی مربوطبه هرکدام کسب کنید تا مراحل اصلی بازی و توسعه پروژه دگر فعال شوند. با اینکه این مورد ایراد زیادی نیست و صرفا ریج ۲ را از اثری منحصربهفرد به اثری با ایدههای تکراری تبدیل کرده، اما وضعیت زمانی بدتر میشود که بدانیم مأموریتهای فرعی بازی نهایتا در چند دفعه اول جذابیتی نسبی دارند و پس از آن بهشدت تکراری و نخنما میشوند. برای مثال پاکسازی کمپ دشمنان در دفعات اول بهسبب گانپلی خوب بازی جذاب است اما به مرور بهدلایل مختلفی چون نداشتن ایده جدید و نبود تنوع خاص در زمینه دشمنان و در نتیجه عدم ارائه چالشهای جدید تکراری و یکنواخت میشوند و بیشتر از اینکه بهعنوان از سر رضایت به سراغ آنها بروید، صرفا برای ارتقای ارتباطتان با شخصیتهای مذکور این کارها را انجام خواهید داد. انواع دیگر مأموریتهای فرعی از نابودن کردن Sentryهای گروه اوساریتی گرفته تا پیدا کردن رنجرهای کشتهشده و ازبینبردن تانکرهای سوخت هم دقیقا شرایطی مشابهی دارند و صرفا در چند بار اول شاید جذاب باشند و پس از آن به مرور وارد یک لوپ تکراری و خستهکننده میشوند.
البته ریج ۲ درکنار این فعالیتهای خستهکننده، چند فعالیت نسبتا جالب هم برای ارائه کردن دارد؛ فعالیتهایی مثل تعقیب و گریز و نابود کردن کاروان دشمنان که حس و حالی شبیه به سری فیلمهای مد مکس دارد و از حیث هیجانانگیز بودن، در سطح قابل قبولی قرار میگیرد یا مسابقات ماشینسواری در دنیای آخرالزمانی بازی که خب اینها هم هیجان خوبی دارند. البته بد نیست اینجا اشاره داشته باشیم که با وجود تنوع قابل قبول ماشینها یا حتی موتورها در بازی، متاسفانه کنترل این وسایل آنطور که باید و شاید نرم و روان نیست و به همین دلیل کم پیش نخواهد آمد که در جریان مسابقات یا تعقیب و گریزها، با صحنههایی چون چپ شدن ماشین یا پرت شدن از پرتگاهها روبهرو خواهید شد. همچنین در حین هدایت ماشینها، باگهای مختلفی مثل خراب شدن زاویه دوربین هم دیده میشوند که گاهی میتوانند روی تجربه بازی هم تأثیرگذار باشند. در این بین با وجود تنوع خوب وسایل نقلیه در دنیای بازی، باز هم بهترین دوست شما از این حیث فینیکس، ماشین اولتان، خواهد بود که از قضا قابلیت ارتقا و تعمیر شدن هم دارد و میتوانید با کسب منابع موردنیاز موارد جدیدی مثل سلاحهای جدید یا بدنه قدرتمندتر به آن اضافه کنید. در کل ریج ۲ از حیث ارتقاها وضعیت خوبی دارد و این مورد چه در رابطه با سلاحها و چه در رابطه با ماشین و قابلیتهای ویژه شخصیت صادق است. همچنین مأموریتهای اصلی بازی هم بهنسبت کیفیت بهتری در مقایسه با مأموریتهای فرعی آن دارند اما خب تعداد آنها واقعا کم است و اگر شاید اجبار بازی به انجام مأموریتهای فرعی برای ارتقای سطح ارتباط با شخصیتها نبود، صرفا تمام کردن مأموریتهای اصلی ریج ۲ چیزی بیشتر از نهایتا ۲-۳ ساعت طول نمیکشید!
ایراد بعدی Rage 2، به دنیای آن مربوط میشود. پس از اینکه سال گذشته اثری مثل Red Dead Redemption 2 منتشر شد و استانداردهایی نو در زمینه ارائه دنیایی پویا در بازیهای جهانباز خلق کرد، Rage 2 حتی میتوان گفت لایق یدک کشیدن عنوان تجربه جهانباز هم نیست. با اینکه دنیای بازی وسعت خیلی خوبی دارد و حتی از نظر تنوع بصری هم میتوان از آن رضایت داشت، اما واقعیت این است که در این دنیای بزرگ شاهد هیچ پویایی خاص یا اتفاق جذابی که بتواند ما را شگفتزده کند، نیستیم. برای مثال در اکثر دفعاتی که در حال سفر کردن از نقطه A به B برای رسیدن به محل مأموریت هستید، چیزی جز محیطهای شنی، جنگلی یا آبی انتظارتان را نمیکشد و نهایتا شاید هر از گاهی شاهد ماشینی برای مسابقه دادن یا کاروانی برای تعقیب کردن باشید. این مورد در رابطه با شهرهای بازی هم صدق میکند و در این مناطق به جز فروشندهها و افرادی که مأموریتها را بهتان ارائه میکند، چیز جذاب دیگری مثل یک NPC با شخصیتپردازی مناسب یا فعالیت فرعی جذاب پیدا نخواهید کرد. جالب اینکه این مشکل، دقیقا به همین شکل در ساخته پیشین آوالانچ یعنی Just Cause 4 هم وجود داشت و بهنظر میرسد که این استودیو برای ماهر شدن در زمینه خلق دنیاهای جهانباز پویا، راه دور و درازی در پیش دارد.
Rage 2 با وجود گرافیک فنی متوسط و کیفیت نهایتا قابل قبول بافتهایش، در زمینه هنری سطح خوبی دارد؛ به طوریکه میتوان از تنوع محیطهایش راضی بود و حتی افکتهایی مثل نورپردازیها هم در فضاهای بسته حس و حالی علمیوتخیلی و در فضاهای باز هم حس و حالی آخرالزمانی را تا حدود زیادی منتقل میکنند و حتی هر از گاهی در اثر تابش نور خورشید و انعکاس خوب آن از روی اجسام، صحنههای چشمنوازی در بازی پدید میآید. همچنین بازی با وجود داشتن صحنههای شلوغ نسبتا زیاد، حداقل روی نسخه پیسی به شکلی نرم و به دور از افت فریمهای محسوس اجرا میشود که خب برای تجربه سریعی مثل Rage 2، نکته قوت ارزشمندی است. با اینکه موسیقیهای بازی برخلاف موسیقی استفادهشده در تریلرهایش خیلی کیفیت فوقالعادهای ندارند، اما صداگذاریها قابل قبول هستند و مخصوصا صداگذاری مربوط سلاحها واقعا عالی کار شده و کمک زیادی به ارائه حس شلیک با هرکدام از اسلحهها میکند.
بهعنوان جمعبندی در رابطه با Rage 2، لازم است دوباره همان حرفی را که قبلا هم گفتم تکرار کنم؛ میزان لذت بردن شما از Rage 2 دقیقا به انتظارتان از بازی بستگی دارد. اگر فقط و فقط یک تجربه شوتر اولشخص سریع میخواهید که داستان و جنبههای جهانبازش برایتان اهمیتی نداشته باشند، Rage 2 تجربه یکبار مصرف و چند ساعته خوبی برایتان خواهد بود که آن در تنوع خوبی از سلاحها، قابلیتهای ویژه و ارتقاهای مرتبط با هرکدام را مشاهده خواهید کرد و قادر خواهید بود با روشهای جذاب و آزادیعمل خوبی دشمنان هرچند تکراری بازی را از بین برده و از این کار لذت ببرید. اما نه اگر هدفتان از تجربه کردن Rage 2 بازی کردن اثری جهانباز است، باید بگویم که ساخته جدید ایدسافتور و آوالانچ به احتمال زیاد با ضعفهایش که مفصل به هرکدام اشاره کردیم، شما را ناامید خواهد کرد.