DeTechtive 2112 یک بازی شوتر مستقل سایبرپانک جذاب است که روی کاغذ عالی به نظر میرسد، اما در واقع فقط یک بازی مشابه Hotline Miami است، اما عملکرد بسیار بدتری دارد. همانطور که از عنوان بازی پیداست، ما را به یک دنیای سایبرپانک میبرد که تقریباً صد سال در آینده اتفاق میافتد و با مقدمهای که دارد، جامعهای شبیه به رمان “1984” اثر جورج اورول را به تصویر میکشد. با این حال بازی فضایی منحصر به فرد و اسرار تاریکی را ارائه میدهد که در طول مسیر کشف خواهید کرد و همین فضازی فوق العاده است که برگ برنده آن محسوب می شود. در ادامه با نقد و بررسی این بازی در وب سایت Game Inja با ما همراه باشید.
اگر جزو افرادی هستید که به بازیهای آرکید ایزومتریک، به ویژه آنهایی که تمهایی مانند سایبرپانک آیندهنگر، کارآگاهی، نوآر و در نهایت کمی المان های جهنم گلوله را به عنوان چاشنی ترکیب میکنند، علاقه دارید، شاید بخواهید این بازی را بررسی کنید. در این مقاله، سعی میکنم به شما در مورد آنچه که انتظار دارید یا ممکن است در “DeTechtive 2112” پیدا کنید، بینشی بدهم.
داستان بازی که در خیابانهای شهری آیندهنگر و بهطرز چشمگیری کثیف اتفاق میافتد، درباره یک کارآگاه افسرده است که در انگلستان پس از جنگ جهانی سوم به حل جرایم میپردازد. در حالی که با ایده یک کارآگاه خصوصی قدیمی در خیابانهای مملو از دشمنان با فناوری پیشرفته، کارهای زیادی میشد انجام داد، اما چیزی که اینجا نصیبتان میشود بیشتر شبیه بازی Hotline Miami است. شما فقط تماسی دریافت میکنید، به جایی میروید، به چند نفر شلیک میکنید و به دفترتان برمیگردید و این تقریباً تمام چیزی است که از DeTechtive 2112 نصیبتان میشود.
یک چیز در مورد بازی DeTechtive 2112 کاملا قطعی است، اینکه میداند چگونه شما را به درون دنیای نئونی آینده نگر خود بکشاند. بازی با یک مقدمهی چشمگیر شروع میشود که به شما ایدهای کلی در مورد نوع جهانی که وارد آن میشوید، میدهد. در حین انجام این کار، از یک انیمیشن سینمایی زیبا، صداگذاری حرفهای و موسیقی متن در پسزمینه استفاده میکند که باعث میشود احساس کنید در یک فیلم ماموریت غیرممکن هستید. با این حال و هوای هالیوودی، بخش معرفی موفقیتآمیز است. در واقع، همه اینها انتظارات من را از بازی بالا برد. اما در ادامه با ناامیدی های زیادی روبرو شدم.
پس از اولین گذراندن دیالوگ، میتوانید شروع به گشت و گذار در دنیای بازی کنید و پس از مدت کوتاهی به کنترلها عادت خواهید کرد. با کنترلهای عمدتاً شهودی، بازی همچنین یک پیشرفت آموزشی روان را در طول مقدمه ارائه میدهد تا زمانی که تمام اصول اولیه را یاد بگیرید. خوشبختانه بخش آموزش خستهکننده یا سخت نیست و حتی برخی از پنجرههای پاپ آپ و نکات بصری در صورت لزوم به شما کمک میکنند. اگرچه این آموزشها خوب هستند، اما تجربه من در این بازی با کنترلر رضایتبخش نبود. به نظر میرسد برخی از المان ها فاقد ویژگی لازم هستند و این بر گیمپلی نیز تأثیر میگذارد. هیچ کمکی برای هدفگیری یا بازخورد لمسی وجود ندارد. بنابراین ممکن است برای کار بر روی هدفگیری خود با استفاده از دکمه “RS” به کمی زمان نیاز داشته باشید. اما اگر از کاربران ماوس و کیبورد هستید، میتوانم بگویم که هدفگیری برای شما مشکلی نخواهد بود.
وقتی بالاخره آماده شدید تا به سراغ اولین پرونده خود بروید، منشی عزیزتان Abigail شما را به سمت تابلوی وظایف هدایت میکند. توصیهی فروتنانهی من این است که قبل از رفتن به یک ماموریت، مطمئن شوید که واقعاً آماده هستید، زیرا در ماموریت های بازی هیچ چکپوینت یا سیستم ذخیرهی دستی وجود ندارد. اگر بمیرید، از جایی که پرونده شروع میشود، دوباره باید آغاز کنید. از آنجایی که پروندهها خیلی طولانی نیستند، این مشکل بزرگی نیست.
اما مشکل این است که تنها راه برای باز کردن قفل سلاحها یا ابزارهای جدید، حل پروندهها و کسب مقداری پول است و متاسفانه بازی تنوعی در به دست آوردن پول، سلاح یا ابزار ارائه نمیدهد. هیچ جایی برای کاوش در دنیای بازی وجود ندارد، حتی تعامل زیادی به جز تکرار دیالوگهای NPCها وجود ندارد. تمام آن فضای جذاب فقط به صورت خطی پیش میرود. از آنجایی که مکانیک گیمپلی و هوش مصنوعی دشمن نقطه قوت این بازی نیستند، این روند خطی بازی ممکن است باعث ناامیدی شود.
در هر ماموریت، ممکن است خود را در حال فرار از 20 دشمن صفآرایی شده که به سمت شما میآیند یا در گوشهای بیابید که نمیتوانید از شناسایی شدن فرار کنید، در حالی که بازی به عنوان یک گزینه، به شما «ظاهراً» مخفیکاری را ارائه میدهد. در واقع در این بازی جزئیات واقعاً خوبی وجود دارد که کاش بیشتر از آنها استفاده میشد. برای مثال وقتی ماموریتهایتان را از دفترچه یادداشت سایبری در دفترتان دریافت میکنید، خلاصهای از نقشههایی که در آنها سفر خواهید کرد، انواع دشمنان درون آنها و نوع مبارزه با باس ها را مشاهده میکنید، اما وقتی دشمنان فقط در یک صف قرار میگیرند تا با کوچکترین صدایی کشته شوند، این موضوع معنی زیادی ندارد. ضمنا بازی از حالت چند نفره آنلاین برای همکاری چهار نفره پشتیبانی میکند، اما ضرورتی نمیبینم که این موضوع تجربه کلی را بهبود بخشد.
در مورد گرافیک، DeTechtive 2112 از موتور Unreal Engine 5 استفاده میکند و به همین دلیل، جلوههای بصری واقعاً چشمگیری را ارائه میدهد. تمام جلوهها، نورها، بخارها یا نئونها به شما حسی میدهند که انگار میتوانید در دنیای سایبرپانکی که بازی ارائه میدهد، نفس بکشید. انتظار داشتم تعاملات محیطی، اشیاء تخریبپذیر و انفجارهای بیشتری را شاهد باشیم، اما بهطورکلی، مدلسازی و طراحیهای محیطی باز ی واقعا خوب هستند. طراحی مراحل میتوانست بهتر باشد زیرا همانطور که در بالا ذکر شد، ممکن است بر سبک بازی شما تأثیر بگذارد و ممکن است خود را در یک درگیری ناخواسته بیابید.
در مورد جلوه های صدا، به نظر من، پتانسیل زیادی در این بازی هدر رفته است. بخش مقدمه و کارآگاه سبیلدار ما، متیو، صداپیشگی خوبی دارد، اما بازی برای هیچ شخصیت کلیدی دیگری صداپیشگی در نظر نگرفته است. به جز متیو، تمام شخصیتهای دیگر فقط به نوعی زمزمه میکنند. حداقل نه به طور مداوم و آزاردهنده، اما همچنان باعث میشود احساس کنید چیزی در این میان، کم است. این فقدان ممکن است باعث ناامیدی و همچنین از دست دادن تمرکز در طول دیالوگها شود. موسیقی هم بد نیست و میتوانید اکشن را در ملودی حس کنید، اما تنوع آهنگ های بیشتر می توانست کمک شایانی به بازی کند. در نهایت، عملکرد جلوههای صوتی متوسط است، جلوههای صوتی محیطی زیادی وجود ندارد و اگر واقعاً روی صداهای قدم تمرکز کنید، متوجه می شوید واقعاً با قدمهای شما هماهنگ نیستند، بلکه فقط یک صدای ضبط شده تصادفی هستند که توسط حرکت شما ایجاد میشود.
در نهایت، وقتی یک بازی با این همه پتانسیل، تبدیل به یک پوسته توخالی میشود، واقعا ناامیدکننده است، اما به نظر میرسد که این قضیه در مورد بازی DeTechtive 2112 کاملا صدق میکند. این بازی با مقدمه، فضاسازی و محتوای داستانی عالی خود، مرا مجذوب خود کرد. اما با کمبود ویژگیهای گیمپلی، هوش مصنوعی بد دشمنان، درجه سختی نامتعادل و تکراری بودن، بیشتر حال و هوای انتشار زودهنگام را به شما میدهد و باعث میشود احساس کنید که در حال بازی کردن یک نسخه آزمایشی هستید. در واقع اگر گیمپلی به اندازه جلوههای بصری نئونی فوق العاده بازی توجه میشد، مطمئنا می توانست به یکی از جذاب ترین عناوین مستقل در ژانر خود تبدیل شود. به همین دلیل در حال حاضر اگر به دنبال چیزی با حال و هوای مشابه هستید که واقعاً سرگرمکننده باشد، بازیهایی مانند RUINER و The Ascent احتمالاً گزینههای بهتری هستند.






Comments
No Comments