امروز میخواهم در مورد یک بازی صحبت کنم که شاید در باب سلیقه خیلی از مخاطبان نباشد. بازی Strawberry Vinegar یک بازی در سبک شخصیت پردازیست که تم ماجراجویانه دارد و در واقع یک نوع شبیه سازی نیز به حساب می آید. این بازی مانند بسیاری از بازی های ژاپنی بصورت تصویری روایت و بازگو میشود که در انگلیسی به این نوع داستان ها Visual Novel می گویند که به معنی داستان یا رومان تصویری یا همان داستان مصور خودمان است.
این بازی در سال ۲۰۱۶ و تاریخ ۵ ژانویه توسط شرکت های ebi-hime و Ratalaika games به عنوان یک محصول مشترک ساخته شد. در پخش و انتشار این بازی، علاوه بر دو کمپانی نام برده، شرکت Sekai Project نیز در آن دخیل بود.
این بازی همانند بسیاری از بازیهای شرکت نام برده بر روی پلتفورم های Nintendo Switch,Playstation 4 , Mac,Microsoft Windows, Linux و Xbox One قابل اجراست و قیمت آن نیز معادل ۱۰ دلار میباشد.
ابتدا میخواهم با توضیحی مختصر در مورد این بازی و سبک آن شروع کنم و چون احتمالا خیلی از دوستان با این سیستم بازی آشنایی کامل ندارند، بهتر است این قسمت از برزسی روا از دست ندهند.
این گونه از بازیها به شکل دقیقی داستان محور هستند. در واقع بیشترین تمرکز بازی ساز و بازیکن بر روی داستان است. از تکنولوژی و یا افکتهای تصویری آنچنانی خبری نیست و هرآنچه موجود است تصاویر رنگ شده که در این بازی و بعضا بازی های دیگر بیشتر تم و پوسته کارتونی دارند، میباشد.
داستان این بازی نیز از این قرار است که در بازی شما نقش آفرینی یک دختر بچه نه ساله را بر عهده دارید که بسیار تنهاست. گوشه گیر است و در مدرسه ارتباط خوبی با بقیه برقرار نمیکند. او کاملا تنهاست و هیچ دوستی ندارد. ناگهان یک دختر بچه شیطانی از اعماق جهنم وارد زندگی او میشود و کمکم با او به نحوی ارتباط برقرار میکند. در واقع از ابتدا شروع به دزدیدن وسایل خانه و خوراکی ها میکند. حال شما باید تصمیم بگیرید که در آینده چه اتفاقی برای این دختر بچه ی داستان ما رخ میدهد و یا اینکه آیا این دو باهم دوست میشوند یا خیر؟
همانطور که اشاره کردم سبک بازی به گونه ای شخصیت پردازی محسوب میشود که البته تقریبا اکثر بازیهایی که در این ژانر هستند همینطور هستند. به این معنی که شما به عنوان یک راوی تصمیم میگیرید که پایان بازی چگونه باشد. با انتخابهای خود در روند بازی آینده را تایین میکنید. این بازی دارای ۶ پایان مختلف است که برای چنین بازی که کمتر از ۵۰۰ مگابایت حجم دارد بسیار نقطه مثبتی است. همچنین از لحاظ رومان دارای هشتاد هزار کلمه یا واژه است که واقعا مقدار قابل توجهی است.
یکی از مشهورترین داستان مصور های این کمپانی بازی The Way We All Go میباشد که برخلاف این بازی کاملا ژانر ترسناکی دارد. اما در این بازی شما یک داستان با فضای شیرین و دلپسندی را دنبال میکنید. در مدرسه فعالیتهای بسیاری را انجام میدهید که خب البته بعضی از آنها ممکن است در آینده تاثیر داشته باشد. نگران نباشید اگر طرفدار این سبک بازیها نیستید میتوانید باز هم آن را امتحان کنید چون واقعا زیاد وقت شما را نخواهد گرفت. بازی به طور تخمینی حدودا یک هفته و شاید هم کمتر زمان خواهد برد. البته بسته به انتخابهای شما، میتوانید پایان اشتباهی را انتخاب کنید و این باعث میشود که بازی خیلی هم زودتر به پایان برسد.
از نکات بسیار مهم و مثبت بازی میتوانم بگویم که تقریبا این بازی از لحاظ دیالوگها و داستانی خوب کار شده است. رابطه بین تصاویر با هم مرتبط هستند و نوشته ها خوانا و قابل درک هستند. البته که بهتر است به زبان انگلیسی تسلط داشته باشید وگرنه عملا چیزی از بازی نمیفهمید. دیالوگها احمقانه نیست. برای اینکه بازی طولانی باشد حرفها و یا نوشته های بی دلیل وجود ندارد و یا اگر متن یا دیالوگی طولانی است، اقتضای آن اینگونه بوده است.
بهتر است کمی درباره ی شخصیت پردازی بازی صحبت کنیم. هرچند که در بازی Strawberry Vinegar تعداد شخصیتها زیاد نیست، اما به نظر میرسد که به خوبی روی همین چند شخصیت بازی کار شده است. رابطه ی بین شخصیت اصلی بازی یعنی Rie و دختر شیطان Licia بسیار بحث برانگیز است. درواقع داستان ما را به سمتی میبرد که به یک توجیه مناسب برای ایجاد یک رابطه بین یک انسان و یک شیطان باشیم. البته این شیطان به معنی منفی کلمه نیست و در بازی اتفاقات بسیاری می افتد.
خب بازی خیلی هم پیچیده طراحی نشده است. یعنی شما برای رسیدن به یک پایان درست، خیلی مسیر سختی پیش رو ندارید. انتخابها ساده و واضح هستند اگر داستان را به درستی متوجه شده باشید.
در بخش شخصیت پردازی ایراداتی نیز وجود دارد. یکی از آنها این است که نویسنده یک دختر ۹ ساله را به عنوان راوی و شخصیت اصلی رومان انتخاب کرده است اما رفتارهای او به گونه ای نیستند که بازگو کننده یک دختر بچه باشند. در واقع بیشتر راوی داستان ما شبیه به یک دختر ۲۰ ساله است تا یک دختر بچه ۹ ساله. همچنین او یک نابغه باهوش است که بارها هم با دوست نزدیکش یعنی Licia وارد رقابتهایی میشود.
یکی از چیزهایی که واقعا باعث شد من به ادامه بازی بپردازم طراحی و دیزاین بازی بود. واقعا بسیار طراحی جذاب و مورد پسندی بود. لباس شخصیتهای بازی مخصوصا مادر Rie یعنی Yuki بسیار جالب و با رنگ آمیزی مفهومی طراحی شده است. اگر طرفدار بازیهای ژاپنی هستید قطعا میدانید که طرح لباسهای سنتی ژاپنی به چه گونه است و یا حتی طراحی چهره ها هم نیز به همین گونه هست. همون دختران ژاپنی با چشمان درشت که کلی احساس را از طریق آن منتقل میکنند.
خب حالا میخواهم یک جمع بندی کلی به شما دوستان ارائه بدهم. اول از همه این را بگویم که این سبک بازی، یعنی بازیهایی که بصورت داستان محور و تصویری هستند ممکن است باب میل خیلی ها نباشند.پس در انتخاب آنها دقت کنید و اگر فن اینجور بازیها نیستید و میخواید به تازگی آنها را تجربه کنید، حسابی در مورد آنها تحقیق کنید. در اینجور بازیهای شما باید فقط متن ها را بخوانید و گاهی هم یک دکمه برای انتخاب گزینه بزنید. همین! و بقیه تجربیات شما از بازی بصورت بصری هستند. پس اگر طرز تفکر شما از بازی کردن، یک بازی اکشن است، دنبال اینجور بازیها نروید. من به شخصه اسم این ژانر را به معنای واقعی کلمه هنر میگذارم. چرا که با کمترین سر و صدایی ، معمولا بیشترین تاثیر را روی مخاطب میگذارند. بیشتر از هرچیزی تمرکز روی داستان است. همه ی آنها میخواهند پیامی را به مخاطب برسانند. در این بازی پایانها بسیار منطقی بود. پایانهای بد ، تلخ هستند و پایان های خوب ، شیرین. پایان درست بازی هم دقیقا همانگونه ای بود که باید میبود.