در دنیای امروز متاسفانه یک سری فاکتور های اشتباهی برای تصمیم گیری در انتخاب و خرید یک بازی به وجود آمده که در اغلب اوقات نیز ضربه بزرگی به گیمر ها و هزینه هایی که صرف آن بازی و انتظاری که برای آن می کشند در پی دارد. به وجود آمدن این فاکتور ها نیز چند دلیل مهم داشته که نقش اصلی آن را استودیو های سود جویی مثل EA Games و Ubisoft ایفا کرده و تاثیر بسازی را در بوجود آمدن این فضا در میان گیمر ها دارند. با شدیدتر شدن رقابت میان کمپانی های بزرگ و همینطور بیشتر شدن تعداد گیمر ها و تاثیر شبکه های اجتماعی و رویداد های معرفی بازی و بزرگتر از تمامی این مسائل سودجویی بیشتر کمپانی های بزرگ و منافعشان فضا برای بی کیفیت شدن بازی ها بیشتر و بیشتر شد. وجود تریلر های پر زرق و برق و با گرافیک های بسیار خوب که فقط و فقط مختص به همان تریلر شده و در بازی اصلی آن ها را مشاهده نمی کنیم و تفاوت های فاحش کیفیت بازی ها و گیم پلی ها در تریلر ها و بازی اصلی که به نوعی شرکت Ubisoft را باید پدر دروغگویی تریلری بنامیم. Pay to Win بودن بازی ها یا مکانیز خرج پول واقعی برای بهتر شدن در بازی و سودجویی کلان از این قضایا نیز مختص شرکت EA Games است. این ها فقط موارد کوچکی هستند از مشکلات بزرگتری که با مثال در این بررسی بیشتر از قبل به آن ها خواهیم پرداخت.
اما امروز متهم ردیف اول ما را استودیو CD Projekt Red و محصول تازه منتشر شده آن ها یعنی Cyberpunk 2077 تشکیل داده و به دلیل نشر اکاذیب و همینطور قتل بازی Ghostrunner مورد محاکمه قرار خواهد گرفت.
در واقع جمله ی بالا آرزوی قلبی من بود که برای شما شرح دادم. اما حقیقتا نیز این مساله درست است. بازی Cyberpunk 2077 و Ghostrunner هر دور در یک فضا و سبک های اول شخص در دنیای سایبر پانکی حضور دارند. هر دوی آن ها را استودیو های لهستانی ساخته اند و هر دو نیز در اواخر سال 2020 و به فاصله حدودا دو ماه منتشر شده اند. یعنی ابتدا بازی Ghostrunner و سپس دو ماه بعد بازی Cyberpunk 2077.
اما واقعا کدام بازی کیفیت بیشتری داشت؟ کدام آن ها بی نقص و روان تر بود؟ مشکلات کدام بازی کمتر از دیگری بود؟ یا اصلا کدام شرکت 10 سال و با حدود 500 نفر برنامه نویس بر روی بازی کار کرده بود؟ و دیگری با یک تیم مستقل کمتر از 100 نفر. اگر بخواهم از این سوالات طرح کنم تا چندین روز و چند صد صفحه می توانم برایتان بنویسم. اما خلاصه را بگویم. کدام یکی بد بود ؟ و کدام یک حق دیگری را نیز خورد؟
متاسفانه بازی خوب و خوش ساخت Ghostrunner درست وقتی منتشر شد که تمامی گیمر ها به شدت انتظار بازی Cyberpunk را کشیده و به سختی میتوانستند حدود یک یا دو ماه مانده به انتشار بازی که سال ها برای تجربه آن لحظه شماری کرده بودند عنوان دیگری را در همین سبک که آن چنان سر و صدایی هم نکرده بود خریده و هزینه ی خود را برای این بازی کنند. همچنین استودیو معروف CD Projekt Red کجا و استودیو مستقل و بی نام و نشان One More Level کجا؟ همین مسائل و چیز های دیگری مثل هایپ کردن بیش از حد بازی، تبلیغات بسیار گسترده آن، و همچنین عنوان قبلی استودیو CD Projekt که بازی Witcher 3 نام داشت و برنده جایزه بهترین بازی سال بود و بسیاری چیز های دیگر نظیر تریلر های جذاب و پر آب و تاب تا حضور کیانو ریوز بازیگر محبوب هالیوودی در بازی دست به دست هم دادند تا بازی Cyberpunk در روز انتشار خود و به واسطه پیش فروش قبلی تنها پس از 24 ساعت بعد از انتشار بازی تمام هزینه های ساخت و تبلیغات وسیع خود را جبران کرده و دیگر به انتظار سود بازی بنشیند.
اما قضیه اینجاست که این عنوان هم به خودش خیانت کرد و هم به برادر مستحق تقدیر خودش یعنی Ghostrunner. همانطور که گفته شد بازی Cyberpunk تنها پس از 24 ساعت توانست هزینه های خود را به کلی جبران کند اما این همه ی قضیه نبود. بازی بر روی کنسول های نسل هشتم به طرز غیر قابل باوری بد بود. آنقدر بد که در کلمات نخواهد گنجید. مشکلات بازی در حد و اندازه ی فاجعه هیروشیما و ناکازاکی بود. از سیو نشدن بازی گرفته تا باگ های بی شمار و کرش کردن بازی و اختلال های حرکتی و انیمیشنی. کیفیت بازی بسیار کمتر از چیزی که در تریلر ها دیده ایم بود و این ها فقط بخشی از مشکلات بازی بود که مخاطبانش را سال ها تشنه بازی گذاشته بود که همه آن را جزو 5 عنوان برتر نسل هشتم گیم ها می دانستند. پس از این مشکلات حجمه انتقاد ها نسبت به استودیو و بازی ساخته شده بیشتر و بیشتر شد و کار به جایی کشید که بیشتر مخاطبان آن و خریداران بازی خواهان پس فرستادن آن شدند. اما این اتفاقات همه به شکلی رقم خورد که در سوی دیگر قضیه استودیو One More Level در حال تدارک یک آپدیت برای بازی و اضافه کردن چیز های جدید تر به آن است. عنوان Ghostrunner آنقدر بهتر از Cyberpunk است که هیچ کس توقع اش را هم نداشت بازی که زیر سایه رقیب خود و تحت الشعاع آن نتوانست آنقدر که باید و لایق اش است مورد استقبال قرار بگیرد تا این حد خوب است.
تمامی این مقایسه ها برای این بود که قبل از بررسی نکات درون بازی و گیم پلی آن ارزش یک بازی و احترامی که برای مخاطبان خود قائل است را نشان بدهم.
و اما بازی…
در یک دنیای سایبر پانکی که فساد و دروغ و استبداد همه جای آن را فرا گرفته و پس از انفجاراتی در دنیا زندگی مردم رو به زوال کشیده شده و زمین به خودی خود دیگر قابل سکونت نیست و گروهی به سردستگی شخصی به اسم مارا که او را Keymaster نیز مینامند با استفاده از قدرت و جاه طلبی اشان توانسته قدرت را در دست گرفته و این استبداد را در دنیای سایبری شما گسترش دهند. همچنین به دلیل وضعیت غیر قابل سکونت زمین برج دارما تنها جا برای زندگی سالم و حتی زنده ماندن است که توسط Keymaster و سربازانش اداره می شود. شما یک نیروی تعلیم دیده ی ویژه هستید که با ترکیبی از حرکات نینجا ها و پارکور به مبارزه خواهید پرداخت. به دلیل سقوط شما از برج دارما شما هیچ چیزی خاصی را به یاد نداشته و آن شخصی که شما را دوباره زنده کرده است به شما وظیفه ی ورود دوباره به برج و رسیدن به بالاترین طبقه آن که Keymaster در آن وجود دارد را داده است. شما در حین بازی باید به راز های برج و زندگی قبلی خود نیز پی ببرید.
داستان بازی من را کمی به یاد فیلم Snowpiercer می اندازد و به نوعی شباهت های زیادی نیز از نظر اختلاف طبقاتی و استبداد و دیگر مسائل با بازی Ghostrunner دارد.قطعا داستان بازی جزو نقاط قوت آن به شمار نخواهد رفت. به دلیل محدود کردن داستان در شخصیت پردازی ها و دیالوگ سازی نه چندان خوب، البته به جز دو شخصیت اصلی بازی یعنی شما و مارا. بهتر بود بازی دیگر شخصیت ها را نیز عمیق تر از چیزی که الان بود خلق میکرد تا کمی به داستان بازی جهت بخشیده و آن را بهبود ببخشد. همچنین نیز کمی برای روند داستانی پیچ و تاب های بیشتری داده و بازی غیر قابل پیش بینی تر از الان میشد. اما برای همین الان هم آنچنان بد نبوده و میتواند بازیکن را تا حدودی سرگرم کند.
شما در بازی همانطور که گفته شد باید از ترکیب فنون نینجا ها و همچنین حرکات پارکور در بازی باید به جنگ با دشمنان خود بروید. اما اصلی ترین نکته بازی اینجاست، در بازی اولین اشتباه، اخرین اشتباه شماست و همینطور نیز برای دشمنانتان. شما و دیگر افراد با یک ضربه خواهید مرد. اگر هنگام حرکاتتان پای شما بلغزد و پرت شوید، خواهید مرد. فرقی نمی کند بازی مثل عناوین دیگر شما را زنده نگه نداشته و یا نوار سلامتی شما پس از مدتی پر نخواهد، بلکه شما را همان جا به یک مرده بدل خواهد کرد. این روند کمی سطح بازی را چالش برانگیر کرده اما به جزابیت آن نیز اضافه خواهد کرد. شما باید با استفاده از حرکات پارکور و سرعت دیوانه وارتان از دید دشمنان پنهان یا به سرعت از آن ها رد شوید. در بازی صرفا نباید به کشتن افراد توجه کرده و در برخی از آن ها نیز میتوانید با فرار کردن به پیش روی ادامه دهید.
بازی از نظر تنوع حرکات بسیار دست و دلباز بوده و شما را از این نظر جذب خود خواهد کرد. شما میتوانید از فواصل خاصی پریده و همچنین به صورت مخفیکارانه دشمنان را از پا در بیاورید. از روی دیوار ها راه رفته و از روی لبه ها بپرید. روی زمین وسطوح مختلف سر بخورید و یا به یکباره رو بروی دشمنان ظاهر شده و آن ها را در عرض ثانیه بکشید. مرگ در بازی بسیار زیاد اتفاق می افتد و شما بیشتر از گرفتن جون افراد و تمرکز بر روی کار های تهاجمی اتان باید بر روی سرعت و فرار هایتان متمرکز شوید. این یکی از بهترین راه ها برای زنده ماندن در بازی و پیشروی سریع تر در آن است. همچنین شما یک غلاب برای استفاده دارید که بسیار پرکابرد و برای موقعیت هایی که امکان پرت شدن از لبه های بازی وجود دارد واقعا ضروری و نجات دهنده است. همچنین برای فرار های برق آسای شما نیز بسیار به دردتان میخورد.
شما جدا از این مکانیزم ها یک قابلیت آهسته کردن بازی را دارا هستید که با توجه به آن میتوانید از گلوله ها فرار کرده و در پرش ها و جهت یابی هایتان از آن کمک بگیرید. شما چهار قدرت دیگر نیز داشته که به مرور و با پیشروی در بازی میتوانید از آن ها استفاده کرده و قفل آن ها را باز کنید. قابلیت هایی که بخاطر وجود سیستم عاملی در مغز شما و همینطور بازوی مکانیکی اتان برای شما مقدور است. مثل انرژی الکتریکی که برای کشتن افراد دور شما و یا طی کردن مسافتی در چند صدم ثانیه. این مکانیک ها به درستی در بازی قرارگرفته و فرقی ندارد که آن ها را در چه سطحی باز کرده باشید. اولین قابلیت در دسترستان باشد یا آخرین آن ها که قفل شان را باز میکنید. تمامی آن ها به یک اندازه در بازی شما تاثیرگذار خواهند بود.
اما قسمت گرافیکی بازی و طراحی و جلوه های آن نیز بسیار دقیق و جذاب کار شده اند. شما شاهد ترکیب رنگ های مختلف با پس زمینه های تاریک بازی بوده و جلوه های سایبری بازی بسیار دقیق کار شده، اتمسفر بازی بسیار گیرا و درگیر کننده است. به وجود آوردن تنوع در یک فضای اغلب بسته و همینطور بازی که قسمت زیاد آن را باید در برج بگذرانید بسیار عالی است. انیمیشن ها بیشترین تاثیر در جلوه های گرافیکی را داشته و مکانیزم های حرکتی بازی نیز در نقطه اوج خود قرار دارد. بیشتر حرکات بازی بی نقص و عالی بده و به ندرت شاهد باگ ها و مشکلاتی از این بابت هستیم. افت کیفیت در طول تجربه چندین ساعته من از بازی یک یا دور اتفاق افتاد که این نیز آنچنان غیر طبیعی نبود.
بازی Ghostrunner یکی از قدر نادیده ترین بازی های سال 2020 به حساب می آید. دلیل آن نیز میتوان عدم تبلیغات گسترده و همچنین صداقت تحسین برانگیز خالقان و تیم سازنده بازی دانست که بدون اغراق و یا به اصطلاح هایپ کردن بازی آن را منتشر کرده و به بهترین نحو نیز از بازی خود و مخاطبانشان در حال حمایت هستند. بازی از نظر گیم پلی بسیار خوب و جذاب است. مشکلات بازی آنقدر زیاد نیستند که به چشم آمده یا تجربه شما از بازی را خراب کنند ولی بهتر بود که داستانی گیرا تر از چیزی که الان در بازی هست قرار داشت و همینطور شخصیت پردازی های بازی نیست کمی عمیق تر شکل میگرفت. صدا گذاری در بازی تقریبا قابل قبول است و شما با موسیقی های بازی نیز به خوبی ارتباط برقرار کرده و هیجان را در درون تجربه خود در بازی به شدت حس خواهید کرد. متاسفم که این را میگویم ولی طرفداران بازی ها و سبک های سایبرپانکی بزرگترین اشتباهشان را با ترجیه دادن Cyberpunk 2077 به این بازی یعنی Ghostrunner انجام داده و خود را از تجربه یک بازی بسیار جذاب و شگفت انگیز محروم خواهند کرد. این بازی قطعا ارزش تجربه را دارد و در خرید آن لحظه ای شک به دل خود راه ندهید.