یادتان هست وقتی که بازی موفق Amnesia: The Dark Descent در سال 2010 منتشر شد، تحول شگرفی در بازار عناوین ترسناک ایجاد کرد؟ شاید ترکیب المان های یک بازی ماجراجویی اول شخص با معماها و عناصر ترسناک، ایده جدیدی نبود، اما این بازی به خوبی نشان داد که چنین ترکیبی می تواند واقعا شگفتیساز شود. همان توسعهدهنده Amnesia، تنها چند سال قبل، فرمول برنده خود را با سهگانه Penumbra ارائه داده بود. اما این چیزی بود که در سطحی بسیار عمیقتر از آنچه فکر میکنید، با طرفداران ژانر وحشت طنینانداز شد. ناتوانی شما در مبارزه با هیولاها در تاریکی، همراه با روایتی جذاب و برخی از بازیهای فکری واقعی، بازیای را ساخت که به همان اندازه که ترسناک بود، خاطرهانگیز نیز بود. طبیعتاً، موفقیت آن الهامبخش دهها و دهها تقلیدکننده و جانشین برای بیش از یک دهه از آن زمان تاکنون بوده است.
Caput Mortum که توسط WildArts Games توسعه یافته و توسط Black Lantern Collective منتشر شده است، در ابتدا برای من یکی از این بازیها به نظر میرسید. یک محیط ایزوله در اروپا؟ بله. یک دیدگاه اول شخص که به شما امکان میدهد اشیاء را در جهان دستکاری کنید تا پیشرفت کنید؟ بله. یک طرح کنترل و فضایی که به شدت از بازیهای کلاسیک سیاهچال الهام گرفته شده است؟ اما یک لحظه صبر کنید، نه، از این لحاظ این بازی فرق دارد.
همانطور که بازی Labyrinth of the Demon King تلاش کرد المان های ژانر خزنده در سیاهچال را در یک زمینه وحشت بقا ترکیب کند، Caput Mortum ایدههای منحصر به فردی را در دنیای تازه و جنونآمیز خود وارد میکند. من اعتراف میکنم که از چیزهای زیادی در این بازی ترسناک جالب شگفتزده شدم. بدون هیچ اسپویل بزرگی، دوست دارم به اشتراک بگذارم که چقدر از وقتم با آن لذت بردم.
داستان این بازی در فرانسه قرن شانزدهم رخ می دهد و شما در نقش یک مسافر بینام و نشان که یک دست دارد، خود را در پایه یک برج عجیب واقع در یک روستای متروکه مییابید. شایعاتی مبنی بر اینکه یک نیروی شیطانی مرموز، روستا را به ستوه آورده، در سراسر این مکان پخش شده و همه افراد، جایگاه منبع شر را در اعماق برج می دانند. اما تا آنجا که میدانید، هیچ کس تا به حال واقعاً محدوده آن را کاوش نکرده و زنده نمانده تا داستان آن محل را تعریف کند. هر چیزی که شما را به اینجا کشانده باشد، هر چقدر هم که شوم باشد، شما را مجبور میکند تا برج را کاوش کنید. درون آن چیست؟ چه وحشتهایی میتوانستند منجر به نابودی روستا شوند؟ آیا پس از حل معما، اصلاً میتوانید داستان خود را تعریف کنید؟ با ناپدید شدن نور خورشید، با فرو رفتن در اعماق بیشتر، نمیتوانید جلوی نفوذ احساس سرما در ستون فقرات خود را بگیرید.
از لحاظ گیم پلی، Caput Mortum یک بازی ترسناک سریع است که به بخشهای مجزای متعددی تقسیم شده است. اگرچه نمیتوانید به صورت دستی بازی را ذخیره کنید، اما هر بخش که با آن مواجه میشوید، پس از ورود به صورت خودکار ذخیره میشود و تکمیل هر بخش زمان نسبتاً کمی طول میکشد. اگرچه این سفر پیچیدهای نیست، اما من از تنوع موجود در اینجا قدردانی میکنم.
شما واقعاً طیف وسیعی از محیطهای جالب را برای کاوش در اختیار دارید. آزمایشگاههای کیمیاگری پوسیده معمول گرفته تا تونلهای کاملاً تاریک و سایر مناطق مجاور سیاهچال که انتظار دارید در یک برج قرون وسطایی فرسوده پیدا کنید. اما مکانهای عجیب و غریب دیگری نیز وجود دارد که من مطلقاً آنها را برای شما در اینجا لو نمیدهم. فقط میگویم که همه چیز پس از یک نقطه خاص در دسترس قرار می گیرند. هر یک از این محیطها، در چالشها و معماهای خود نیز واقعاً منحصر به فرد به نظر میرسیدند. یک منطقه اولیه که شبیه نوعی دانشگاه است، با خوابگاه برای دانشجویان و مطالب آموزشی پراکنده در همه جا، عمدتاً عاری از هیولاها و دیگر موجودات عجیب و غریب است که ترجیح میدهید با آنها روبرو نشوید.
مبارزه در این بازی به آن معنای واقعی و رایج وجود ندارد. تعداد انگشتشماری سلاح مختلف برای بازی کردن پیدا خواهید کرد و هر کدام از آنها کاربردهای دیگری خارج از نبرد دارند، مانند توانایی شکستن تختههای چوبی ضعیف یا روشن کردن مشعلهای آتشین. دشمنان کمیاب هستند، اما ضربات نسبتاً سختی میزنند و شما اغلب در یک نبرد تن به تن با آنها روبرو میشوید که فضای کافی برای مانور دادن در اطراف دارد. کمبود دشمنان باعث میشود که تک تک آنها مهمتر به نظر برسند، و تنها تعداد انگشتشماری از آنها در برج حضور مکرر دارند.
مدت زمان تکمیل این بازی چیزی است که میتوانم از آن کمی ناامید شوم. نه به این دلیل که گمراه شده بودم و فکر میکردم که طولانیتر خواهد بود، نه. اما آرزو میکردم که این ماجراجویی ترسناک سرگرمکننده چیزهای بیشتری برای کشف، مواجهه بیشتر یا شاید فقط راههای منحصر به فردتری برای استفاده از دستتان داشته باشد. چندین معمای بازی در واقع از دست شما به روشهای سرگرمکنندهای استفاده میکنند، مانند استفاده از آن برای ردیابی یک الگوی خاص یا پاک کردن فیزیکی کثیفی برای آشکار کردن یک نکته مهم. دوست داشتم بیشتر از اینها ببینم. حداقل معماهایی که وجود دارند تا حدودی چالشبرانگیز هستند، اما نه بیش از حد مبهم یا ناامیدکننده.
کنترلهای Caput Mortum قطعاً چیزی است که بیش از همه مرا شگفتزده کرد. همانطور که قبلاً ذکر شد، شخصیت اصلی تنها یک دست دارد و بازی به خوبی از این موضوع استفاده میکند. توضیح آن کمی دشوار است، اما به این شکل به آن فکر کنید: دقیقاً مانند اینکه شما دائماً در فضای سهبعدی حرکت میکنید، دست شما دائماً در اطراف مرزهای صفحه نمایش حرکت میکند به جای اینکه به پایین صفحه چسبیده باشد. گرفتن خنجر و چرخاندن آن دیگر یک کار ساده و دو مرحلهای نیست. حالا باید خنجر را آماده کنید، عمداً دست خود را در موقعیت مناسب برای تماس با دشمن قرار دهید و سپس آن را بچرخانید. همین امر در مورد گرفتن اشیاء یا تعامل با جهان بازی نیز صدق میکند. برای انجام کاری که باید انجام دهید، باید مطمئن شوید که دستتان روی چیزی که نیاز دارید یا بسیار نزدیک به آن قرار دارد.
در مجموع، Caput Mortum نمونه کاملی از یک بازی مستقل کوتاه است که از زمان خود به خوبی استفاده میکند. در حالی که از برخی جزئیات غیرضروری استفاده میکند، محتوای موجود در آن واقعاً به خوبی کنار هم قرار گرفته و با توجه به اینکه تکمیل آن فقط حدود دو تا سه ساعت طول میکشد، به طرز شگفتآوری ریتم خوبی دارد. این بازی معماها و مبارزات چالش برانگیز و یک داستان واقعاً جالب را ارائه میدهد که من را تا انتها مجذوب خود نگه داشت. من تقریباً از هر چیزی که Caput Mortum ارائه میداد لذت بردم و مطمئنم اگر توجه شما را جلب کند، شما هم لذت خواهید برد.






Comments
No Comments