میخواهیم برای شما راجب یک داستان پر طرفدار یعنی سفر در زمان بنویسیم. بازی The Great Pehraps که توسط گروه بازی سازی Caligari Games ساخته و برای کنسول های Xbox One , Playstation 4 , Nintendo Switch و سیستم عامل های Windows و Mac نیز منتشر شده. بازی ایده های فوق العاده ای را در قابل یک روایت داستانی ضعیف ارائه میدهد و رنودی سینوسی تا پیان آن در مورد همه چیز وجود دارد، با بررسی بازی به این نتیجه خواهیم رسید که بازی در حد انتظارات بوده و یا از دست یابی به آن باز مانده است. با ما همراه باشید.

شما اپراتور یک ایستگاه فضایی هستید و پس از مدتی نابودی و انفجاری عظیم را در سطح زمین مشاهده میکنید. در ایستگاه سیستم عامل هوشمندی با نام L9 وجود دارد که بنا به تشخیصش و برای در امان ماندن شما، شما را وارد یک خواب انجمادی کرده و پس از صد سال با تشخیص ایمن شده حدودی زمین شما بیدار میکند. روند سینوسی داستان با همین واکنش های اولیه نمایان میشود. جایی که کاسموس فضانورد ما پس از اینکه در میابد زمین کاملا مرده و هیچ نشانه ای از سیگنال و یا ماهواره ای دریافت نمیکند به این فکر می افتد که حتی در صورت زنده ماندن خانواده اش از آن انفجار آن ها بعد از صد سال حتما مرده اند و اقدام به خودکشی نموده ولی L9 از انجام این کار امتناع میکند و با گفتن دادن ایده بازگشت به زمین کاسموس را به راحتی راضی میکند. حتی بدون هیچ دیالوگ تاثیر گذاری فقط با یک جمله باید به زمین برگردی تا ببینی چه اتفاقی برای آن افتاده یک نفر را از خودکشی نجات میدهد. به هر حال شما به زمین برگشته و در همین حین فانوسی را پیدا کرده که با روشن کردن آن قابلیت دیدن گذشته مکانی که در آن جا حضور دارید و برای مدت کوتاهی حضور در آن گذشته را برایتان فراهم میکند. ایده این طرح جالب و واقعا خوب است اما در تمامی طول داستان هیچ پیشینه ای برای آن فانوس پیدا نکرده و برای کاسموس هم سوال خاصی راجب فانوس و اینکه چجوری گذشته را نشان داده و یا حتی از کجا آمده پیش نمی آید. کلا فقط این فانوس وجود دارد. کاسموس میخواهد که با آن به خانه ی خود رفته و دریابد که چه اتفاقی برای خانواده اش افتاده است ولی به طور خیلی ناگهانی تصمیم به نجات دنیا گرفته و تصمیمش از فهمیدن آنکه چه بر سر خانواده ای که برای آن ها حاظر بود بمیرد و دست به خودکشی بزند با یک چشم بهم زدن تغییر خواهد کرد. مواردی شبیه به این در داستان بسیار است. کلا انگار نه فضانور قهرمان ما و نه هیچ یک از دیگر شخصیت ها در بازی از ثبات لازم برخوردار نبوده و مثل برگی در مسیر باد حرکت میکنند. خلاصه که با یافتن نشانه ای از حیاط در هزار مایلی خود فضانورد ما راهی ماموریت نجات زمین میشود.

در بازی قسمت های زیادی وجود دارد که برای حل پازل ها و یا داستان های بازی شما باید گذشته را تغییر داده و یا از آن چیزی برداشته و در زمان حال استفاده کنید و خود ایده نجات دنیا و تلاش های فضانورد ما هم برای تغییر در گذشته است. اما در هیچ جایی از بازی تقریبا این ایده و تئوری که همیشه از آن در عناوین مختلف یاد شده که تغییر در گذشته غیر ممکن و یا تبعاتی در آینده را همراه دارد در این بازی دیده نمیشود. شما بدون هیچ دردسری گذشته را دچار تغییرات کوچک و بزرگی میکنید در حالی که هیچ لطمه ای به چرخه زمانی وارد نمیشود و حتی هیچ تاثیری در آینده هم وجود ندارد. بگذریم.

بازی از معما ها و پازلی هایی تشکیل شده که برای حل آن باید از گذشته و زمان حال کمک بگیرید. در بعضی قسمت ها شما باید از جایی در گذشته عبور کنید و در بعضی ها باید از آن چیز هایی برداشته و در زمان حال از آن استفاده کنید. بازی به طور سخاوتمندانه از جلوه های هنری و زیبایی در بازی استفاده کرده و علارغم داستانی بی پایه و اساس که کلی از سوال های ما را بی جواب میگذارد و شخصیت های بی ثبات این جلوه های هنری تنها قسمتی از بازی هست که همیشه زیبا و خوب میماند. بازی در داستانگویی نتوانسته خوب عمل کند و در گیم پلی بازی نیز مقداری بهتر از آن بوده ولی هنر های خود را در قسمت گرافیکی بازی به رخ همگان میکشاند. بسته به قیمت نه چندان بالای بازی شما میتوانید برای پر کردن یک بعد از ظهر خود آن را بازی کرده و اگر مثل من کنجکاو و به دنبال جواب سوال هایتان نباشید از تجربه آن کمی لذت ببرید.

5.5

Good

  • گرافیک جذاب و هنری بازی
  • موسیقی خوب

Bad

  • داستان پر از مشکل
  • روش تمام شدن انتهای بازی
  • گیم پلی کند و تکراری شونده