دزدکی حرکت کردن در یک پایگاه آلمانی در دوران جنگ جهانی دوم کار آسانی نیست و تقریباً غیرممکن به نظر میرسد. در مواجهه با صدها سرباز دشمن که در فضاهای باز قدم میزنند و از هر اینچ پایگاه خود با تفنگ و مشت های آهنین محافظت میکنند، هیچ راهی برای عبور از آنها وجود ندارد. این احساسی است که در شروع هر ماموریت در Commandos: Origins دارید. بله، احساس میکنید که هرگز موفق نخواهید شد، اما در نهایت، با وجود چالش طاقتفرسا، به هدف خود میرسید و ردی از اجساد را پشت سر خود به جا میگذارید. سری بازیهای مخفیکاری استراتژی هم زمان Commandos پس از ۱۹ سال، نسخه جدیدی دریافت کرده که پر از محتوای جذاب است و اگر بتوانید باگها و مشکلات بهینهسازی را تحمل کنید، ارزش بازی کردن را دارد.
اخیراً چند بازی می شناسید که پس از یک وقفه طولانی دوباره احیا شده باشند؟ البته در اینجا منظورم فقط بازسازی یک بازی قدیمی نیست. نه، بلکه منظورم یک نسخه کاملاً جدید است. خب، مطمئنا تعدادشان زیاد نیست. با این حال، ریبوت Commandos برای اکثر افراد نادیده گرفته شده است. Commandos یک مجموعه بازی تاکتیکی RTS مبتنی بر مخفیکاری است که آخرین نسخه آن، Commandos: Strike Force، در سال ۲۰۰۶ منتشر شد. گیمپلی اصلی شامل گشت و گذار از زوایه دید ایزومتریک در یک محیط جنگ جهانی دوم از دیدگاه شش شخصیت مختلف است که اینها واحدهای کماندویی را تشکیل میدهند که شما کنترل میکنید و هر کدام تواناییهای منحصر به فردی برای انجام ماموریتهای مخفی خود دارند. همانطور که از نامش پیداست، Commandos: Origins داستان پیدایش یا ریشه ای این نیروی نخبه از ماموران را روایت میکند.
اول از همه، از اینکه Claymore Game Studios تا چه حد توانسته از محیط های واقعی جنگ جهانی دوم، تنوع زیستی ایجاد کند، شگفتزده شدم. بازی Commandos: Origins فراتر از سنگرهای نورماندی، سراسر جهان را در بر میگیرد. به طوری که تمایز بصری آن از یک ماموریت به ماموریت دیگر، کاملاً مشهود و قابل تقدیر است.
همانطور که گفتم، این نسخه همه چیز را به ابتدا برمیگرداند. در نقش جک اوهارا، کلاه سبز معروف، شما و پنج همکارتان باید نقشهای برای از درون متلاشی کردن ماشین جنگی نازیها طراحی کنید. این بازی در هسته خود یک استراتژی بلادرنگ است و مبارزه جز جدایی ناپذیر آن است. توجه داشته باشید که این یک بازی دشوار است، اما با برنامهریزی قوی و زمانبندی بینقص، تماشای ثمره زحماتتان که از طریق مهارت استراتژیک عالی به واقعیت تبدیل میشوند، چیزی است که باعث میشود موفقیت در هر ماموریت به اندازه هر شکست یک باس Dark Souls لذتبخش باشد.
۱۴ ماموریتهای برای انجام دادن وجود دارد که این یک جهش قابل توجه در محتوا نسبت به ۱۰ ماموریت از Commandos 2 و ۱۲ ماموریت از Commandos 3 است. اما در واقع کیفیت ماموریتهای گفته شده است که واقعاً مهم است و در این مورد، Commandos Origins ناامیدتان نمیکند. هر نقشه راههای متعددی برای رسیدن به اهدافتان ارائه میدهد. آیا میخواهید با اسلحههای آتشین مرحله را پیش ببرید؟ خب، اگر بتوانید از آژیر خطر و نیروهای کمکی دوری کنید، میتوانید این رویکرد را انتخاب کنید. همچنین میتوانید مسیر آرامی را در پیش بگیرید و از درگیری کاملاً اجتناب کنید، اگرچه این ممکن است حتی از روش Rambo دشوارتر باشد. اکثر بازیکنان خود را در جایی بین این دو حالت افراطی مییابند، از گشتهایی که از سر راهشان کنار میروند اجتناب میکنند و سربازان را یکی یکی و مخفیانه میکشند تا از به صدا درآمدن آژیر خطر جلوگیری کنند.
دلیل خوب بودن بازیهایی مشابهی مثل Hitman و Sniper Elite، آزادی عمل آنها برای تکمیل ماموریتشان است. رویکرد مستقیمی وجود دارد، اما تغییر ایدهها در لحظه و تطبیق با هر موقعیت خاص، جایی است که آنها بیشترین لذت را میبرند و در مورد Commandos: Origins نیز چنین موضوعی صدق می کند. یک برخورد غیرمنتظره میتواند همه چیز را از بین ببرد. داشتن راههای متعدد برای موفقیت، تماشای برنامهریزی خودجوش و انجام کارهای غیرمنتظره می تواند تغییر شگرفی ایجاد کند. دانستن اینکه آزادی کامل دارید، انگیزه اصلی من برای انجام این بازی بود.
هر کماندوی بازی مهارت متفاوتی دارد که میتواند برای هر موقعیتی مورد استفاده قرار گیرد. میتوانید بازی را متوقف کنید، دستوراتی صادر کنید، سپس پس از بازگشت به صحنه، شاهد به ثمر رسیدن نقشه خود باشید. البته، همیشه موفق نمیشوید و شکست به عنوان یک موضوع مشترک، ناامیدکننده ظاهر میشود. کلید موفقیت، برداشتن گامهای تدریجی در هر یک از ماموریتهایی است که تکمیل آنها میتواند چندین ساعت طول بکشد. اما چیزی که بیشتر چشمگیر است این است که چگونه هر ماموریت بر اساس ویژگیهای متمایز محیط، تواناییهای منحصر به فردی برای هر یک از کماندوها دارد.
زاویه دید ایزومتریک، دید بسیار خوبی از نقشه بازی به شما میدهد. یک مشکل بزرگ هنگام بازی کردن Commandos: Origins، تلاش برای انجام هر کاری با کنترلر است. به نظرم بازی کردن با کیبورد و ماوس باید تنها راه بازی باشد، اما روی کنسول، کنترلهای دوربین بسیار ناشیانه طراحی شده اند. نمیتوانید فقط به اطراف نقشه نگاه کنید یا به صورت دایرهای بچرخید و بزرگنمایی یا کوچکنمایی کنید.
در حالی که Commandos 2 با گرافیک ایزومتریک از بازیهای زمان خود جلوتر به نظر میرسید، Origins در مقایسه با رقبای خود متوسط است. وفاداری بافتها خوب و پرجزئیات است و نورپردازی نشان دهنده فناوری Unreal Engine 5 lumen است که از آن استفاده میکند، اما هیچ کار برجسته ای انجام نمیدهد که بازیهای دیگر در این ژانر بهتر از آن عمل نکنند. تا حد زیادی جنبه مورد علاقه من در جلوههای بصری، تنوع زیستبومها و موجوداتی است که در هر یک از نقشهها پراکنده شدهاند.صداگذاری، دقیقاً مانند گرافیک، یا خوب است یا بد. Commandos با موسیقی متن خود رویکردی از آهنگ های ارکستر را در پیش گرفته است، اما خود آهنگها فاقد قدرت و ملودیک بازیهای اصلی هستند. موسیقی متن به عنوان موسیقی پس زمینه نظامی مورد انتظار شما ارائه میشود. چیز بدی نیست اما به یاد ماندنی هم نیست.
در پایان مقاله باید اعتراف کنم سایر مشکلات ذاتی بازیهای مخفیکاری در Commandos Origins نیز رخنه کرده اند و به همین علت می تواند علاقمندان را ناامید کند، اما هنوز هم یک RTS پُرتنش و چالش برانگیز است که حتی کوچکترین کارهای شما نیز میتوانند معنادار باشند. ساختار گیم پلی دقیق، دشوار و طاقتفرسای آن، صبر شما را به اندازه بینش تاکتیکیتان آزمایش میکند، اما وقتی بالاخره آن را درست انجام دهید، Commandos Origins را واقعا پاداشدهنده می یابید. این بازی محدودیتهای استراتژی همزمان یا RTS را کنار میزند و اگرچه گاهی اوقات میتواند دشوار باشد، اما ترکیب استراتژیهای موجود، امتحان کردن گزینههای مختلف را سرگرمکننده میکند.
Comments
No Comments